29 آبان 1392، ساعت 5 عصر، در هوایی لطیف و بارانی، سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران مملو از جمعیتی مشتاق بود ، برای نکوداشت یکی از بزرگترین اساتید و دانشمندان ایرانی، پروفسور فضل الله رضا، دانش آموخته ی اولین سال دانشکده فنی دانشگاه تهران، گرد هم آمده بودند. میزبان این مراسم کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران بود.
در میان این جمعیت چهرههای نام آشنایی چون دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، خانم دکتر معین (فرزند مرحوم دکتر محمد معین) ، دکتر فرجی دانا، حجت الاسلام حجتی کرمانی و بسیاری از بزرگان علمی و فرهنگی کشور نیز به چشم میخوردند.
ساعت 5 تا 6 زمان گردهمآییهای دوستانه و پذیرایی ساده با چای و شیرینی بود. در این میان بازار گزارش و عکسهای یادگاری و دید و بازدید دوستان قدیمی، دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه تهران از ابتدا تا کنون، داغ بود. در کنار درب ورودی سالن غرفهی معرفی و فروش کتابهای پروفسور رضا نیز شلوغ بود.
ساعت 6 جمعیت در سالن مستقر شدند و در این میان نوازندهی جوانی همه را به شنیدن موسیقی زیبایی میهمان کرد.
کمی بعد پروفسور رضا با تشویق حضار وارد سالن شدند و فضای سالن مملو از شور و اشتیاق شد.
عکاسان و خبرنگاران بسیاری مشغول ثبت این اتفاق نیکو بودند.
مراسم با قرائت کلام الله مجید و سرود ملی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. اجرای مراسم بر عهدهی آقای سهیل محمودی بود و اساتیدی چون دکتر جبه دار مارالانی، دکتر عارف، دکتر کمال خرازی ، حجت الاسلام دعایی و تنی چند از اساتید دیگر به بیان ویژگیها و سوابق علمی ایشان در ایران و جهان پرداختند و هریک خاطراتی از ایشان نقل کردند. استاد باستانی پاریزی نیز با طنازیهای خاص خود بر گرمی مجلس افزودند.
مجلس با اهدای لوح و شمسهای به استاد ادامه داشت .
همچنین بخش هایی از فیلم مستند « پروفسور رضا» ساخته ی آقای منوچهر مشیری نیز در سالن پخش شد.
در پایان میز و صندلی برای استاد بر روی سن مهیا شد تا افتخار شنیدن کلام استاد نصیب حضار شود. شوخ طبعی ایشان همراه با فروتنی و رعایت کامل احترام نسبت به همگان در کلام ایشان بسیار قابل توجه بود.
در آخر اعلام شد که ایشان به مدت یک ماه در دفتری که در دانشکاه تهران برایشان در نظر گرفته شده حضور خواهند داشت و پاسخگوی دانشجویان خواهند بود. همچنین سایتی برای ایشان راهاندازی شده که زندگینامه و کارهای علمی و تحقیقاتی ایشان در آن موجود است.
آدرس سایت پروفسور رضا: http://fazlollahreza.com
در ادامه بخشهایی از سخنان ایشان در این مجلس، آمدهاست:
«…. با کمال فروتنی درود فراوان دارم به 4 میلیون یا بیشتر جوان ایرانی که در دانشگاهها و در حوزهها و در موسسات آموزش معرفت برنامهی فردای درخشانتری رو برای این مملکت باستانی برنامه ریزی می کنند که انشاالله از نظر روحانی، معنوی و مادی وضع عزیزان ما، هفتاد و چند میلیون مردم محروم ایران روز به روز بهتر بشه…
… من در سال 1313 بعد از کنکور کنکورهایی که سابقاً بود حالا هم شاید باشه، وارد دانشکده فنی شدم که سابقا نبود. دانشگاه تهران تشکیل شده بود، اما این قسمت رو با جوانان دانش آموخته بر می انگزاندند. ما آزمایشگاه نداشتیم، کتابخانه نداشتیم. اجازه بدید که عرض کنم که معلمینی که داشتیم مثل معلمین امروز دانشگاه شاید زیاد ورزیده و جهان دیده و فرهیخته نبودند. جوانانی بودند که در دوره ی رضاشاه در اون ده سالی که به بازنشستگی هست زبان فرانسه یا آلمانی را یاد گرفته بودند و یه درسهایی هم خوانده بودند. در این زمان که مرور می کنم می بینم که دانشگاه خیلی فقیر بود …
ما بچه های این دانشگاه شکیبا بودیم. ساختیم با مشکلاتی که در این دانشگاه بود. با معلمینی که یه چند سال از ما بزرگتر بودند … ما با همون ها کار کردیم. دانشگاه تهران کتابخانه اش مثلا 1000 جلد کتاب داشت فرض بفرمایید که یه مقداری فرانسه وکمی هم انگلیسی که الان شما در هر دبیرستانی که برید قاعدتا کتابخانه هاشون به این وسعت هست. ما با همونها ساختیم و این پایمردی، استقامت که الان نگاه می کنم به گذشته قابل تحسینه … دانشگاه تهران در این 80 سال بسیار تغییر کرده. یه قسمتی از این تغییر مرهون جهان پیشرفته ی دانش و فن آوری ست. ولی امروز فراتر رفته اند. یعنی اونهایی که از این دانشگاه بیرون آمدند در میان اونها کسانی بودند که کارهای بسیار مفید وبزرگ برای آبادانی کشور ایران به عمل آوردند کشور رو آباد کردند… .
… جوون ها رسانه ها رو زیاد گوش می کنند. مثلا رسانه های کشورهای پیشرفته. مثل آمریکا و اروپا خوب این رسانه ها کارشون اینه، به اینها پول می دن، حقوقشون میدن که کارهای خودشون رو بزرگ کنن… . اینا یه مقداریش درسته یه مقداریش صور خیاله به اصطلاح آقای شفیعی کدکنی. البته من به هیچ کس ارائهی طریق نمیکنم فقط میگم که انچه که من می گم و من پیدا کردم یه قدری به حافظ نزدیکتره.
کمند صید بهرامی بیفکن جام می برگیر که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم به شرط آنکه ننمایی به کج طبعان دل کورش
حافظ می گه من شناخت پیدا کردم حالا ما هم به تبعیت از حافظ گاهی این خیالات به سرمون می زنه که شناختی از دنیا پیدا کردیم. … به هرحال خدمتتون عرض کنم که جهان شناسی یکی از قدمهای اول است. هر کسی که می خواد در این دنیا صاحب نام باشه باید جهان شناس باشه . اما جهان شناسی آسان نیست …
بزرگترین زیانی که من از رفتن به امریکا دیدم در 1934 این بود که آمریکا رو نمی شناختم، مدارسش رو نمی شناختم….
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود ازگوشه ای برون آ ای کوکب هدایت
کوکب هدایت رو من ندیده بودم. فقط شینده بودم که MIT کتابخانه اش بزرگه لابراتوارش بزرگه ولی شرایط کار کجاست؟؟!
… به این ترتیب اگر میخواید تشریف ببرید اونجا اونقدر ناشناخته نرید. غرب رو عرض می کنم . جوونها می خوان برند غرب بسیارخوب اولا تحقیق کنند، اطلاع پیدا کنند، بعد برند. ثانیا بعد از مدتی برگردند من تکلیفی برای کسی نمی کنم میگم من اینطور که فهمیدم برای یه عده ی زیادی مناسب تر این است که برگردند. برگردند که اگه می خوان خدمت کنند اینجا اینقدر فقیر داره که براشون شما چندین برج بسازید…. »
سایه اش مستدام باد.